شد کوچه به کوچه جستجو عاشق او
شد با شب و گریه روبرو عاشق او
پایان حکایتم شنیدن دارد
من عاشق او بودم و او عاشق او
ایرج زبردست
برچسب ها : ایرج زبردست , رباعی ,
توسط : مهران رنجبر(مهاجر) تاریخ : جمعه 87/7/5
دیدگاه()
شد کوچه به کوچه جستجو عاشق او
شد با شب و گریه روبرو عاشق او
پایان حکایتم شنیدن دارد
من عاشق او بودم و او عاشق او
ایرج زبردست
شب در خم گیسوی تو عابر می شد
با هر نفست بهار ظاهر می شد
ای فلسفه ی شگفت افلاطون هم
با دیدن چشمان تو شاعر می شد
ایرج زبردست * باران که بیاید همه عاشق هستند
بر این دل کودکانه ام غم پاشید
روزی که نمک به روی زخمم پاشید
می گفت که بازیچه ی دستش بودم
وقتی که تمام قلبم از هم پاشید
مهران رنجبر