دریا شوم نشد
می خواستم برای تو دریا شوم نشد
سرتاسر آسمانی و زیبا شوم نشد
میخواستم که غرق شوم در نگاه تو
پایان این همیشه معما شوم نشد
دل خسته از تمامی دیروزهای تلخ
با تو شکوه قصه ی فردا شوم نشد
تا آسمان هستی من پر شود ز عشق
روشن،عمیق،پاک، فریبا شوم نشد
می خواستم میان غزل های چشم تو
از هر چه غیر عشق مبرا شوم نشد
امیدوار بارش یک آسمان شهاب
از این شب عمیق مجزا شوم نشد
می خواستم کنار فراوانی دلت
تکثیر عاشقانه ی معنا شوم نشد
می خواستم شبی به بیابان عاشقی
با دزد چشم های تو یغما شوم نشد
دل قفل بود در ته زندانی از نیاز
ماندم که با کلید تو من واشوم نشد
ازمجموعه اشعار کتاب هزارسال غزل.
اثر: مهرناز آزاد
نشانی شاعر:
www.mehrnazazadwriter.blogfa.com
کتاب شعر بعد از این شاعر هم به نام "آخرین صدا" هم انشاا... به زودی زیر چاپ میرود.
توسط : مهران رنجبر(مهاجر) تاریخ : پنج شنبه 93/12/21
دیدگاه()