کامی گرفتم از لب سیگار لعنتی
سیگار لعنتیم به دیوار لعنتی
دیدم میان خورده فروشان سیخ وسنگ
دعوا شدست بر سر مقدار لعنتی
گاهی درون ذهن شما ها قدم زدم
مُردم از این تحمل تکرار لعنتی
هرگز نشد دوباره نگاهت کنم عزیز !
حتی برای دیدن یکبار لعنتی !...
تیری زدی به قلبم و تکرار می شوم
دیوار لعنتی و کمان دار لعنتی
روزی سه بار روی مخم راه می روی
با من چه کرد داغ تو این،کار لعنتی !
گفتی یکی بیآمد و قلب مرا خرید
لعنت به تو وهرچه خریدار لعنتی
حمید حمزه نژاد
توسط : مهران رنجبر(مهاجر) تاریخ : سه شنبه 89/8/25
دیدگاه()