یک مرد وقتی یک گناهی تن بگیرد
بوی بدش را کوچه و برزن بگیرد
دیگر نخواه از شعله رد گردی سیاوش
این بار حتما شعله ات دامن بگیرد
شاید برای آبرو هم گشته یوسف
روی لباس پاره اش سوزن بگیرد
بی بی! عمو را گفته ای که مرده گاوش؟!..
دیگر نیازی نیست گاو آهن بگیرد!...
من تن به تن رقصیده ام با او تنیدم
شاید که آهنگم ت تن تن تن بگیرد
دیگر چه فرقی می کند این عشق مسری
یا من از او یا این که او از من بگیرد؟!...
با بوسه ای می شد که شیطانی ترین شد
ضحاک روی دوش اهریمن بگیرد!
کاش این زلیخا شهرتی هرگز نمی داشت
تا که رود بازار پیراهن بگیرد!
میثم رنجبر
نشانی وبلاگ شاعر:
http://www.dandandard.blogfa.com/
توسط : مهران رنجبر(مهاجر) تاریخ : سه شنبه 89/10/14
دیدگاه()