بگو خزان بنشیند ‚ بهار سر برسد شکوفه های درخت انار سر برسد در ایستگاه قدیمی نشسته ام شاید شبی دوباره به اینجا قطار سر برسد و ابر های سیاه لجوج پس بکشند که آفتاب تو از کوهسار سر برسد چقدر باید از این انتظار شکوه کنم ؟ چقدر مانده که این انتظار سر برسد؟ هوای صید تو دارد دل شکسته ی من کمین گرفته که وقت شکار سر برسد دعای عهد اهالی شهرمان این است: خدا کند که همین جمعه یار سر برسد با تشکر از انجمن شعر رامشیر که برامون فرستادن.
توسط : مهران رنجبر(مهاجر) تاریخ : سه شنبه 91/9/21
دیدگاه()