تا که او رفت به میدان حرمش ریخت بهم
پرچم و بیرق و مشک و سپرش ریخت بهم
بدن پاک حسین(ع)شد محل آمد و رفت
از لگد مال عدو بال و پرش ریخت بهم
خولی و حرمله و شمر بهم میگفتند
خواهرش کاش نبیند جگرش ریخت بهم
سر دستش که بماند-پس آن پشت حرم
لشگری آمد و قبر پسرش ریخت بهم
خورده بود از همه جا سنگ ولی وای به شام
پشت دروازه ی ساعات سرش ریخت بهم
شاه بیت غزل ناب خدا بود حسین(ع)
برلب هر کس و ناکس هنرش ریخت بهم
بزرگمهر جهانسوز